- پیک نیک
- گردش دسته جمعی که هر کس سهم خود را از هزینه خود بدهد انگلیسی دانگی دانگانه توژی توشی غذا خوردن و گردش دسته جمعی که هر فرد سهم خود را می پردازد دانگی
معنی پیک نیک - جستجوی لغت در جدول جو
- پیک نیک
- گردش دسته جمعی در خارج از شهر
- پیک نیک
- گردش و تفریح دسته جمعی در بیرون شهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آواز عطسه پیاپی زکام زده، پیک پیک عطسه کردن حکایت صوت عطسه های پیاپی زکام زده پیک و پیک. یا پیک پیک عطسه کردن، عطسه های پیاپی خرد آواز کردن
آواز مرغان، سخنی که فهمیده نشود کلام غیر فصیح
پر پیچ پیچ دار خمناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
علم حرکات و شناسایی توازن و تعادل بین نیروها و بکاربردن قوانین آنها
نیکخواه کسی که قصد و اندیشه وی همیشه نیکو باشد
آواز مرغان، سخنی که فهمیده نشود، کلام غیرفصیح
دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
منسوب به پیکان، نوعی از لعل بر شکل و هیات پیکان: درون پرده گل غنچه بین که میسازد ز بهر دیده خصم تو لعل پیکانی. (حافظ قزوینی)، نوعی فیروزه، نوعی نوشا در بر شکل و هیات پیکان: گر سرمه کشد روزی بر چشم حسود او هر ذره آن گردد نوشا در پیکانی. (سیف اسفرنگی)، نوعی لاله، قسمی انگور
عمل پی کننده، کندن جای شفته
ویژگی نوعی لعل و فیروزه، به شکل پیکان
نی نی کوچک (نی نی)، توضیح وقتی بخواهند بگویند کسی بحد رشد رسیده و باید عاقل و بالغ باشد گویند: (فلان کس (خاصه اگر زن باشد) دیگر نی نیک که نیست یا یاتونی نیک نیستی که این اداها را از خودت در می آوری)
نوعی از لعل به شکل پیکان
یکی پس از دیگری، یکی یکی، تک تک، یکایک، یک به یک
یکی پس ازدیگری، فردافرد جدا جدا. مقیاس متداول درمیان گراورسازان برای تهیه گراورها و کلیشه هایی که درست معادل عکس تصویر اصلی باشد